یه نمورهــــــــــــــ شوخی با گل پســــــــــــــــرا......


پلیـــــــــــــــــز جنبه داشته باشید


حرف حساب جواب ندارهـــــــــــــ

" اينبار ديگه چيکار کردم؟
" ترجمه : اينبار چطوري مچم رو گرفتي؟"

چه جالب,بعد چي شد؟
" ترجمه : هنوز داري حرف ميزني؟ بس کن ديگه!"

نتونستم پيداش کنم.
" ترجمه : شئ مورد نظر بيش از يه متر با من فاصله داشت حوصله نداشتم پاشم"

براي تمام کارام يه دليل منطقي دارم.
" ترجمه : يه کم فرصت بده يه خالي بندي جور کنم!"

ﻗﺒﻼٌ ﭘﺴﺮﺍ ﺳﺮ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﻭﻧﻮﺭﺗﺮﺷﻮﻥ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﻣﯿﺸﺪﻥ ...

ﻭ ﺍﻣﺎ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﺎﻫﺪﺵ ﺑﻮﺩﻡ :

ﺍﻭّﻟﯽ : ﻣﯿﮕﻤﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﺗﻢ ﺧﻮﺏ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﻫﺎ !!!

ﺩﻭّﻣﯽ : ﺁﺭﻩ ﻻﻣﺼﺐ ...

ﻣﻦ :

ﻓﺮﺩﯾﻦ :

ﻗﯿﺼﺮ :

دختره : دوستت دارم
پسره : هه هه

دختره : ميميرم برات
پسره : هه هه

دختره : امروز تصميم گرفتم بيام خونتون
پسره : إ ؟ جدي ؟ ساعت چند ؟
دختره : هه هه

وقتی‌ خداوند آدم و حوا را خلق کرد بهشون گفت:
دو هدیه بیشتر برام نمونده ...
"اولی‌ هنر جیش کردن ایستاده است...." !!!
آدم نذاشت حرف خداوند تموم بشه و فریاد زد :
برای من !برای من !! برای من!!! خواهش می‌کنم پروردگارا این هدیه را بده به من،
زندگی‌ منو خیلی‌ آسونمیکنی‌ ...
خواهش می‌کنم ....خواهش می‌کنم !!!! بده به من !!!!
حوا سرش را تکون داد به معنای رضایت و گفت برای من مهم نیست!!!
خداوند و حوا خیره به آدم نگاه میکردند که از شادی در پوستش نمیگنجید..
حوا از خداوند پرسید: پروردگارا دومین کادو چیست؟؟؟؟
خداوند فرمود : عقل حوا !!! عقل !!! اون مال تو است !!!!

دخترا هیلیکوپتری:))))

پسرای عزیزی که میرین باشگاه تو رو خدا رو همه قسمت هایه بدنتون متناسب کار کنین :|
.
.
.
.
.
بعضیا بالا تنشون اندازه گودزیلاست پاها عین ملخ :))

پسر ها بهترین گل دنیا هستند!!!
.
.
.
اما نه!
.
.
.
صبر کنید
.
.
.
پرچم کمک داور بالاست!
.
.
بعله آفسایده!!

پسره 30 سالشه، سربازی نرفته

اونوقت میگه در صورت جنگ واسه دفاع از کشورم برمیخیزم

شما صبح ها قبل از ظهر برخیز نمیخواد تو زحمت بیوفتي ...

دختره استاتوس زده زایمان خیلی درد داره

پسره زیرش کامنت گذاشته درکت میکنم

هیچی دیگه کار از ابرو برداشتن و مو رنگ کردن گذشته

رسیده به زایمان

ینی فنا شد نسلمون

عاغای محترمی که ﻭﺳﻂ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﻻﺳﺘﯿﮏ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖُ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﯽ،

ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﯾﻘﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭﺕ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺑﺎﻻ حالمون بد میشه ...

سلامتی پسربچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه میکردن
که شبیه باباشون بشن

نه مثل این امروزیا که ابروهاشونو نازک میکنن
که شبیه مامانشون بشن